سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته هایی از سنگ

اسلام ستیزی ... چهارشنبه 84/9/9 ساعت 4:20 عصر

پیش از ظهور اسلام مردم سراسر جهان از نظر عقاید و افکار و شئون اجتماعی در وضع اسف انگیز و نکبت باری به سر میبردند .گرچه همه نقاط عالم در وضعی کاملا یکسان قرار نداشتند ولی به طور کلی می توان گفت که همه مردم دنیا در انحرافهای  فکری  و پندارهای موهوم سنت های غلط اجتماعی خرافات  و افسانه ها گرفتاریهای اجتماعی و اخلاقی با هم شریک بودند .یهودیان دین موسی را تغییر دادند و اصول آنرا به صورت خشکی درآوردند که موجب رخنه کردن روح مادیگری در زندگی مردم شد .مسیحیت هم از طرف پدران روحانی  تغییر ماهیت یافت و دکانی شد برای سوداگری اکثریت پدران روحانی مسیحی –آئین زرتشت هم که در ایران باستان رواج داشت در دست موبدان درباری بود که از زرتشتی گری برای محکم کردن ستون حکومت خود مدد می جستند  و ین موبدان بودند که مذهب را همچون پدران روحانی وسیله ترقی و تسلط خود کرده بودند . باید اشاره کنم که ادیان تحریف شده و قومی چون فاقد قوانین کامل برای سیستمهای اجتماعی بودند از نجات و رهبری همه جانبه مردم عاجز ماندند- آتش فساد و تباهی می سوخت ... خرافات و اوهام به عنوان مذهب بر مردم حکومت می کرد. دوگانه پرستی و تثلیث بر مردم تحمیل شده بود و گروه بسیاری نیز بت آتش گاو ستاره را می پرستیدندو از همه شرم آورتر پرستش آلات تناسلی زن و مرد بود که رواج کامل داشت – خونریزی و آدمکشی ظلم و تعدی در سراسر جهان گسترده و بشریت در پرتگاه سقوط ابدی قرار گرفته بود .و اما در مورد عربستان : بیابانهای تفتیده و دره ها و تپه هایی از ریگ را عربستان مینامیدند که نه آبی داشت و نه گیاهی- خانه های آنان دخمه هایی بود که در آن موجودی به نام ا نسان در هم می لولید و با خرما و آب گندیده رفع گرسنگی و تشنگی می کردند .جنگ و نزاع قبیله ای اصل اساسی نظام اجتماعی مردم  عربستان بود .زندگی عشیره ای و بادیه نشینی و گله داری همراه با فئودالیسم خون آشام و استثمار طبقه حاکم و باند رباخواران زندگی را تیره و تار ساخته بود – اعراب به سبب جهالت مظاهر طبیعت را می پرستیدند و کعبه  بتخانه اعراب شده بود .(ویل دورانت)

اعراب خود را قوم برتر می پنداشتند و فقط کسانی  برتر بودند که از قو عرب بودند و دارای اصالت عربی و خون عربی !در واقع ملیت پرستی و قوم پرستی قرن بیستم و ناسیونالیسم عصر ما در آن زمان با رنگ و لعاب خاص خود  آئین مردم عرب بود .در مورد جایگاه اجتماعی زن هم نه فقط در میان اعراب بلکه در تمام مذاهب و قومهای باستان یک وجه مشترک  وجود داشت و آن بی ارزش بودن این کالا بود .موجودی که در حد یک کالای مصرفی و در اعلا مراتب به عنوان قربانی در پیشگاه خدایان به کار میرفت .در بعضی از فرهنگها هم مایه ننگ و آبرو ریزی بود- اسلام در چنین عصری ظهور کرد  و دنیا را دگرگون ساخت....

اسلام آئینی بود که بسیاری از حاکمیتها  و برتری جوئیها را نفی میکرد . تبعیض ها را منکر میشد و سنتهای غلط را می شکست . و اینگونه بود که همزمان با ظهور اسلام پدیده ای دیگر  زاده شد و آن اسلام ستیزی بود .

{در آغاز قرن هجدهم نویسندگانی مسیحی مبارزه جدیدی را بر ضد اسلام شروع کردند. آنها با انتشار کتابهائیکه مملو از دروغ و بهتان بود می خواستند مردم را از توجه به آیین اسلام منحرف  و نسبت به پیشوای بزرگ آن جضرت محمد بد بین سازند}(اسلام از نظر ولتر- نویسنده و خاور شناس)

مآخذ اولیه این دروغ پردازیها آثار و تالیفات متعصبین مسیحی قرون وسطی بود .به خصوص در قرن پانزدهم میلادی – شاخص ترین آنها (وان آندره مور) بود که کتاب (رد بر دین محمد) را نوشت که مورد استفاده نویسندئگان کتابهای ضد اسلامی بعدی گردید .از آنجائیکه نویسندگان دیگر زبان عربی نمیدانستند و به منابع اسلامی دسترسی نداشتند در باره اسلام شناسی فقط به رو نوشت کتاب او قناعت کردند – برای مقابله با یک مکتب و تخریب آن ساده ترین راه  و راحت ترین روش تخریب چهره صاحب آن مکتب است . وقتی شخصی را ترور  شخصیت میکنید و چهره او را وارونه جلوه دهید مکتب و تفکرات او را نیز تحت الشعاع قرار داده اید و زیر سوال برده اید .

هیکل در  کتاب حیات محمد می نویسد:آنحضرت تابع هوای و هوس بود و با اینکه به پیروانش دستور میداد بیش از چهار زن دائوی اختیار نکنند خودش زنان بیشتری داشت .

نویسندگان مسیحی به خیال خام خود خواسته اند پیامبر اسلام را در نظر خواننده های  بی اطلاع مسیحی هوسباز معرفی نمایند تا بدین وسیله شخصیت او را لکه دار کنند و از پیشرفت اسلام بکاهند .این شیوه اسلام ستیزی که از  نوع تخریب شخصیت می باشد در صدر اسلام  و ابتدای ظهور اسلام نیز مرسوم بوده  منتهی با موضوعات دیگر –از جمله شاعر خواندن و مجنون خواندن –در برهه ای از زمان نیز به خاطر نفوذ کلام و تاثیر گذاری اخلاق و رفتار او  وی را ساحر می خواندند . اما تهمت هوسباز بودن پیامبر در آن زمان کارساز نبود – چون تحریف تاریخ نیاز به گذشت زمان و ابهام بیشتر تاریخ داشت .همچنین پیامبر چه قبل از رسالت و چه بعد از رسالت به پاکدامنی  شهره بودند . لذا در نوشته های مسیحی قرون وسطی به بعد بیشتر این موضوع مطرح شده – حضرت محمد در سن25سالگی اولین ازدواج خود را انجام دادند  که با حضرت خدیجه بود .حضرت خدیجه در آن زمان40سال داشتند و قبل از محمد دوبار ازدواج و مرگ شوهر را تجربه کرده بودن – تاریخ نویسان بی طرف و منصف اعم از مسلمان و مسیحی به این نکته اشاره کرده اند که ازدواجهای پیامبر از روی شهوت نبوده  چون اگر  چنین بود آنحضرت در سن25 سالگی که دوران شور و هیجان جوانان است با خدیجه بانویی که 40 ساله است و نشاط  و جوانی خود را در خانه دو شوهر سابق خود از دست داده بود ازدواج نمیکرد . حضرت محمد قریب 25 سال با خدیجه زندگی کرد و با اینکه دوشیزگان و زنان زیبای عرب به همسری آنحضرت  مباهات میکردند ولی حضرت در مدت این 25 سال هیچ همسر دیگری اختیار نکردند . با اینکه در عرب  آن زمان چند همسری امری رایج و قابل هضم بود – بعد از حضرت خدیجه و در ده سال آخر زندگی حضرت که دوران پیری حضرت بوده و حفظ تعادل سیاسی داخلی و خارجی اسلام مجال ازدواج به حضرت نمیداد حضرت ازدواجهایی نمودند –آیا این تعدد زوجات که اکثرا بیوه  و درمانده  و یتیم دار بوده اند با عیش و نوش و هوسرانی تناسب دارد؟ آیا زندگی یک فرد50 ساله با یک زن جوان که هنوز حد و حدود افراد را  نمیداند کار آسانی است؟(منظور عایشه)

جان دیون پورت می  نویسد آیا ممکن است مردی که به شهوت توجهی بسیار دارد در چنان کشوری که تعدد زوجات عمل عادی شمرده می شد برای مدت25سال تنا به یک زن قانع باشد؟{کتاب عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن –ص35)

همسرانی که پیامبر بعد از حضرت خدیجه اختیار کردند به این قرار است:سوده – عایشه-غزیه-حفصه-ام حبیبه-ام سلمه-زینب دختر جحش-زینب دختر خزیمه-میومنه-جویریه-صفیه.

سوده که پس از مهاجرات به حبشه شوهرش وفات کرد و بدون سرپرست مانده بود  و نمیتوانست به قبیله خود باز گردد چون او را به کفر و ارتداد مجبور میکردند – لذا زمانی که پیامبر در مدینه بود و سوده در حبشه بود  پیامبر از او خواستگاری کرد و نجاشی به وکالت از طرف پیامبر از سوده خواستگاری کرد و او لقب ام المومنین را یافت و در قرن هفتم هجری وقتی به مدینه بازگشت نزد پیامبر آمد و اینگونه بود که پیامبر به اون پناه داد .

زینب دختر خزیمه هم زن بیوه ای بود که  از یک طرف بی سرپرست شده بود و از طرفی دیگر دچار فقر شده بود . زینب زن با ایمانی  و بخشنده ای بود که به ام المساکین معروف بود –هیچکدام از مورخین در هیچ کجا ننوشته اند که زینب دارای جمال و زیبایی بود و یا ثروتی داشت-رسول خدا به خاطر حفظ آبروی زینب با او ازدواج کرد –زینب در زمان حیات پیامبر درگذشت.

ام سلمه نیز مسن و یتیم دار وبا ایمان بود که  رسول خدا از اون خواستگاری کرد و به تزویج پیامبر در آمد . بعضی بر پیامبر این اشکال را کرده اند که پیامبر میتوانست سر پرستی این زنان بی سرپرست را به دیگر اصحاب محول کند و غیر از پیامبر دیگران هم بودند – این حرف هم سخن گزافی است – اگر پیامبر میخواست سرپرستی تمام زنان بی سرپرست را بر عهده بگیرد که شما زنان ایشان بسیار فراتر میرفت – چه بسا پیامبر دیگر اصحاب را به این کار دعوت میفرمودند و آنها را به ازدواج با بازماندگان جنگها ترغیب میکرد – همچنین اینکه کسی به خاطر ترحم و دلسوزی با کسی ازدواج کند توقع بیجایی است .

زینب دختر جحش دختر عمه رسول خدا بود که با ترغیب رسول خدا به تزویج زید پسرخوانده رسول خدا درآمد- زینب یکی از نوادگان عبدالمطلب بزرگ قریش بود و زید برده ای بود که توسط رسول خدا آزاد گردیده و پسر خوانده ان حضرت شده بود –زینب به خاطر بزرگی شخصیت خود به زید فخر فروشی میکرد و زید از این موضوع رنج میبرد و بارها به رسول خدا شکایت کرده بود ولی رسول خدا او را به صبر دعوت کرده بود ولی در نهایت زینب را طلاق داد – در عرب زسم بود که پسرخوانده با پسر واقعی میدانستند و با زن مطلقه او تزویج نمیکردند . رسول خدا به خاطر باطل کردن این رسم و نیز دلجویی از زینب و بازگرداندن احترام زینب  با او ازدواج کرد . بعضی از نویسندگان مسیحی و اسلام ستیز به پیامبر تهمت زده اند که نعوذ بالله رسول خدا عاشق زینب شده بود و برای این حرف گزاف داستان سرائیهایی هم کرده اند –این ادعا هم با تواریخ معتبر و هم با شواهد عقلی مخالف است –زیرا اگر پیامبر اسیر نفس بوده و نعوذ بالله چنین حالتی به ایشان دست داده بود زینب را وقتی دوشیزه بود و طراوت مخصوص دوشیزگان را داشت و خود حضرت هم جوان بود تزویج میکرد – با توجه به اینکه زینب دختر عمه حضرت بوده و شناخته شده بود..

جویریه همسر دیگر رسول خدا بود – جویریه از قبیله بزرگ بنی المصطلق بود که افراد قبیله  پس از یکی از جنگها اسیر مسلمانان شدند –جویریه دختر بزرگ قبیله بود- تواریخ به  چند روایت ماجرای جویریه را نقل کرده اند – به روایتی جویریه بدست یکی از مسلمانا افتاده بود و آن شخص برای آزادی او پول بیشتری طلب میکرد – جویریه به نزد رسول خدا شکایت آورد و گفت که این شخص از من پول بیشتری  طلب میکند – پیامبر به او رو کرد و گفت میخواهی راهی بهتر به تو نشان دهم  - من فدیه تو را میدهم و آژادت میکنم  و با تو ازدواج میکنم به شرط اینکه مسلمان شوی - بعد از ماجراهایی جویریه مسلمان شد و به تزویج پیامبر درآمد – مسلمانان وقتی دیدند اکثر اسرا از قوم و خویشان پیامبر شده اند اسرا را آزاد ساختند .  ازسیاستهای پیامبر برای نزدیک کردن قبایل عرب و اتحاد مسلمانان و جلب حمایت دیگر قبایل و نیز جلوگیری از کارشکنی آنان  با  عایشه –حفصه-ام حبیبه –صفیه-میمونه ازدواج کرد .

ام حبیبه دختر ابوسفیان بود – شوهر ام حبیبه در حبشه از اسلام برگشت و نصرانی شد و بعد درگذشت .ام حبیبه نمیتوانست نزد پدرش بازگردد چون ابوسفیان دشمن شماره یک پیامبر بود . لذا پیامبر برای جلب قلوب بنی امیه و همچنین سرپرستی ام حبیبه با او ازدواج کرد-تواریخ نقل کرده اند روزی ابو سفیان به نزد دخترش آمد – وقتی خواست در خانه او استراحت کند  ام حبیبه فرشی که در اتاق پهن بود را جمع کرد – ابوسفیان تعجب کرد و دلیل این کارش را پرسید و ام حبیبه در جواب گفت که این فرش را برای استراحت  پیامبر خدا پهن کرده بودم و دوست ندارم  تو از آن استفاده  کنی .

صفیه دختر حی ابن اخطب رئیس قبیله بنی النضیر بود –قبیله بنی النضیر بارها در حق مسلمانان پیمان شکنی کرده بودند و کفار را بارها بر علیه مسلمانان تحریک کرده بودند – همچنین جزیه خود نمیپرداختند – لذا مسلمانان به آنها حمله کردند و آنها را شکست دادند – بعد از آنکه یهودیان در بین مسلمانان پخش شدند پیامبر با صفیه ازدواج کرد و با یکی از بزرگترین قبایل بنی اسرائیل طرح خویشاوندی ریخت – با این کار هم دل قبیله بنی النضیر را بدست آورد و حمایت آنان را جلب کرد و هم از ادامه کار شکنی آنان جلوگیری کرد .

اینکه  پیامبر را  نعوذبالله به هوسرانی متهم کنیم یکی از احمقانه ترین روشهای اسلام ستیزی است که از قرون وسطی توسط نویسنده های متعصب مسیحی آغاز گردیده و هنوز هم ادامه دارد -

 

ادامه دارد...


نوشته شده توسط: صبا


خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
12805


:: بازدیدهای امروز ::
7


:: بازدیدهای دیروز ::
3



:: درباره من ::

دلنوشته هایی از سنگ

صبا
من یک فرد روانی هستم- از نظر تعادل فکری در سطح بسیار پایین قرار دارم - به ورزشهای رزمی علاقه دارم-قبلا باشگاه داشتم و تدریس فنون رزمی داشتم - از فلسفه خوشم میاد - کلا از حرفایی که فقط خودم بفهمم خوشم میاد -ازنوشتن چرت و پرت لذت میبرم - البته چرت و پرتهایی که وقتی میخونم اعصابم رو خورد نکنه -

:: لینک به وبلاگ ::

دلنوشته هایی از سنگ



:: خبرنامه ::

 

:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو